ممکن الوجود

اشتراکات دانشی فرزاد تات

ممکن الوجود

۵۵ بازديد

مُمکنُ الْوُجود چیزی که هستی یا نیستی برای آن ضرورتی ندارد و در صورت وجود مجموع علل و شرایط، موجود می‌شود. ممکن پس از موجود شدن، واجب الوجودی است که به علت خود وابسته است و واجب الوجودِ بالغیر نامیده می‌شود. مفهومِ ممکن الوجود، پس از تقسیمِ موجودات به واجب الوجود و ممکن الوجود، درک می‌شود.

نیازمندی به علت، بنیادِ مفهوم ممکن الوجود و ملاک آن دانسته شده است. ممکن الوجود امری ذهنی است و مفهوم قابل پژوهش در علوم تجربی نیست.

مفهوم‌شناسی

ممکن الوجود، موجودی است که با توجه به ذاتش، وجود یا عدمش(هستی یا نیستی‌اش) نه ضرورت دارد و نه محال است؛ اگر مجموع علت‌ها و شرایطش وجود داشته باشند، موجود می‌شود و اگر آنها وجود نداشته باشند هرچند یکی از آن علل یا شرایط، به وجود نمی‌آید. بنابراین ممکن الوجود به لحاظ سِرِشتش(ذاتش) نه به موجود شدن گرایش دارد و نه به نیستی.به گفته محمدتقی مصباح یزدی، از فیلسوفان معاصر شیعه، ممکن الوجود موجودی است که خودبخود وجود ندارد و وجود یافتنش وابسته به موجود دیگری است.[۴] عبدالله جوادی آملی ممکن الوجود را موجودی که هستی یا نیستی برای ذاتش ضروری و واجب نیست، تعریف کرده و برآن است هر واقعیت خارجی که ذات و ذاتیاتش با علم حصولی ادراک شود و به وجود ذهنی موجود شود، ممکن الوجود است. ملا هادی سبزواری،‌ عارف و فیلسوف شیعی قرن سیزدهم قمری، و مرتضی مطهری ممکن الوجود را بدیهی و بی‌نیاز از تعریف دانسته‌اند.

دلیل ضروری نبودن هستی برای ممکن الوجودها، به وجود آمدن و از بین رفتن آنهاست؛ زیرا اگر هستی برای آنها ضروری بود، هرگز نیستی در آنها راه نمی‌یافت و در مقابل، اگر نیستی برای آنها ضروری بود(یعنی ممتنع الوجود بودند)،‌ آنها هرگز به وجود نمی‌آمدند.

گفته شده تمامی اشیاء جهان مانند درختان، انسان‌ها،‌ حیوانات و غیر آنها،‌ به جهت اینکه توسط علت‌هایی به وجود می‌آیند و سپس از بین می‌روند، ممکن الوجود هستند. ممکن الوجود امری ذهنی است و فقط با عقل قابل ادراک و انتزاع است. ازاین‌رو، مفهوم قابل پژوهش در علوم تجربی همانند مفاهیم پزشکی و روانشناسی نیست.

واجب، ممتنع و ممکن

موجودات به لحاظ عقلی به دو دسته تقسیم می‌شوند: واجب الوجود و ممکن الوجود.صفت امکان برای ممکن الوجود، ذاتی آن است و دریافتش از غیرِ خود، ممکن نیست. بر همین اساس، تمامی موجودات به جز خداوند ممکن الوجودند.علامه حلی هر آنچه را که واجب الوجود نیست، ممکن الوجود دانسته است.به گفته مرتضی مطهری، برای موجود به صورت ذهنی(در ذهن) سه حالت ‌می‌توان در نظر گرفت: واجب الوجود، ممکن الوجود و ممتنع الوجود.

از دیدگاه فلاسفه، هر چیزی که موجود می‌شود، نخست وجودش باید ضروری و واجب گردد. بر این اساس هر ممکن الوجودی به واسطه علتش، واجب الوجود می‌گردد؛ اما واجب الوجودی که به علت خود وابسته است. ممکن الوجود را پس از موجود شدن، «واجب الوجود بالغیر» نامیده‌اند.

معانی چهارگانه امکان و ممکن

دو مفهوم امکان و ممکن در علوم عقلی پی در پی هم‌اند و در یک بازه معنایی به کار رفته‌اند. امکان دارای چهار معناست:

  1. اول به این معنا که موجود شدن یا نشدن چیز خاصی لازم نیست. این معنی در برابر وجوب فلسفی است که معنایش این است که لازم (ضروری) است آن چیز خاص موجود شود.
  2. دوم اینکه با بکار بردن لفظ ممکن یکی از دو مفهوم موجود شدن یا نشدن، لازم نیست؛ در نتیجه طرف مقابلش ممکن خواهد بود.
  3. معنای سوم امکان این است که رخداد یک رویداد یا وجود یک صفت برای یک موضوع لازم نیست.
  4. معنای چهارم لازم نبودن صفت، سرشت و رویداد به صورت جمعی برای یک موضوع است.

به معنای اول امکان خاص یا امکان حقیقی ، به معنای دوم امکان عام، اعم و عامی به معنای سوم امکان اَخَصّْ و به معنای چهارم امکان استقبالی گفته می‌شود یعنی چیزی که نه ضرورت ذاتی دارد و نه امتناع ذاتی و نه ضرورت وصفی.امکان عام اصطلاحی رایج است، هرچند در فلسفه و کلام نیز کاربرد دارد اما امکان خاص با توجه به معنای آن کاربردی در بین مردم نداشته و اصطلاحی علمی است.

نیاز به علت

ممکن برای موجود شدن نیازمند علت دانسته شده و فیلسوفان نیازمندی به علت را ملاکی برای ممکن الوجود عنوان نموده‌اند. ملاصدراو ابن سینا معتقدند تمامی ممکن الوجودها از ناحیه سرشت خود بالقوه‌اند(استعداد موجودشدن را دارا هستند) و از جانب علت خود بالفعل می‌گردند. از این نگاه، امکان شبیه به ماده(چیزی که بدون شکل قابل اندیشه نیست) و فعلیت یافتنش شبیه به صورت (شکل) است.

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.