مفاد هیئت ترکیبیّه

اشتراکات دانشی فرزاد تات

مفاد هیئت ترکیبیّه

۵۵ بازديد
مرکباتی که با لاء نفی جنس آغاز می شوند. مثل((لاصلوه الا بفاتحه الکتاب)) ، ((لاعلم الّا بالعمل))،((لارجل فی الدار)) و... ظهور چه معنایی دارند؟
مرحوم آخوند چهار احتمال در مساله ذکر ذکر می کند که در لاضرر و لاضرار هرکدام محتمل است. قبل از بیان احتمالات مقدمه ای را ذکر می کنیم:
اثبات حقیقت و ماهیّت دو گونه است:گاهی اثبات حقیقی  و واقعی است،مثل((زیدّ انسان)) که انسان بودن حقیقتاً بر زید صادق است. گاهی ادّعایی و تنزیلی است،مثل ((زید اسد)) که به خاطر داشتن شجاعت که بارزترین خصیصه اسد واقعی است زید را نازل منزله شیر واقعی قرار می دهیم و ادّعا می کنیم که شیر است و به دنبال آن ،کلمه اسد را بر او اطلاق می کنیم که نامش حقیقت ادعائیه است و تصرف در یک امر عقلی است(تنزیل و ادعا)،و گرنه استعمال مجازی نیست.
حال در جانب نفی جنس و حقیقت و ماهیّت نیز همین دو قسم وجود دارد: گاهی نفی جنس و ماهیّت می کنیم حقیقتاً و واقعاً،برای مثال در منزل هیچ مردی وجود ندارد و می گوییم:((لارجل فی الدار)).یا نماز بدون رکوع اصلاً نماز نیست و می گوییم ((لاصلوه  الا بالرکوع)). و گاهی نفی جنس می کنیم ادعاء یا تنزیلا؛یعنی امر موجود را نازل منزله معدوم می شماریم،از این باب که آثار و خواص موجود را ندارد. مثلاً می گوییم((لا علم الّا بالعمل))یعنی علم بدون عمل،علم نیست نه این که واقعاً علم نباشد علم یعنی دانستن و دانایی و در این جا علم هست ، ولی از آن جا که علم آن است که به دنبالش عمل بیاورد و اثر داشته باشد و این علم این اثر را ندارد ،لذا وجودش کالعدم است و گویا اصلاً علم نیست.
و هکذا در مثال((لاعمل الّا بالنیّه)) ،((لاصلوه  لجار المسجد الّا فی المسجد))(دعائم الاسلام ، وسائل الشیعه)) که قطعاً نماز در منزل هم نماز است و صحیح و مجزی است،ولی از آن جا که آثار و احکام آنها مرتفع است،پس گویا اصلاً ضروری نیست.
این احتمال چند شاهد دارد:
الف)اصل در این مرکّبات یعنی معنای حقیقی آن ها نفی جنس است.
ب)حمل بر احتمالات دیگر که خواهد آمد موجب مجازیّت است و داعی نداریم که مرتکب مجاز شویم.
ج)این گونه تعبیرات معمولاً در مقام مبالغه و تاکید به کار می رود. مثل این که به فردی بگوییم او اصلاً آدم نیست، کنایه از این است که هیچ صفتی از صفات انسانی در او دیده نمی شود. یا آنها اصلاً مرد نیستند،کنایه از این است که هیچ یک از صفات مردان در آن ها وجود ندارد. یا اصلاً ضرری وجود ندارد؛کنایه از این است که هیچ اثری از آثار ضرر بر آن مترتب نیست. پس مثل این است که اصل ضرر،منتفی است. متناسب با مقام تاکید و مبالغه هم همین است که نفی جنس اراده شود، و مقتضای بلاغت و بجا سخن گفتن جز این نیست.
2-به عقیده مشهور و شیخ اعظم (فرائدالاصول ،مکاسب،رساله لاضرر) دراین گونه موارد حکم شرعی مراد است  و منظور از ((لاصلوه الّا بالرکوع)) نفی صحّت است و منظور از ((لاضرر)) نفی حکم ضروری است؛یعنی در اسلام حکم ضرری وجود ندارد-چه حکم تکلیفی مثل وجوب ضرری که منتفی است؛ و چه حکم وضعی مثل لزوم معامله غبنی و... که منتفی است و کلام مستقیماً در مقام نفی حکم است.
3-به عقیده فاضل تونی(وافیه) در این گونه موارد ،صفتی از صفات که متناسب با مورد باشد در تقدیر است؛مثلاً در ((لاعلم الّا بالعمل ))، ((نافعاً)) مقدّر است،ای((لاعلم نافعاً))،((لاصلوه لجار المسجد))... ای ((لاصلوه کامله))، و ((لاضرر و لاضرار)) ای ((لاضرر غیر متدارک))؛ یعنی ضرری که تدارک و جبران نشود وجود ندارد،نه این که اصل ضرر نباشد؛اصل ضرر هست ولی تدارک دارد؛مثلاً بیع غبنی موجب ضرر به حال مغبون است،ولی با خیار غبن جبران شده است. دلیل این احتمال نیز خواهد آمد.
مرحوم آخوند با شواهدی که ذکر کرد،این دو احتمال را نفی می کند و می فرماید: این ها از ((لاضرر)) و ((لاضرار)) مراد نیستند.
قوله: ونفی الحقیقه...: گویا کسی می گوید بالاخره منظور شما هم از نفی خود جنس ادعائاً ،همین است که نفی احکام و آثار نمایید و بگویید این جا جکم ضرری نیست یا ضرر غیرمتدارک نیست؟
پس با دو احتمال دیگر چه فرقی دارد؟ آخوند در جواب می فرماید: خیلی فرق دارد زیرا طبق احتمال
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.