چهارشنبه ۰۲ اسفند ۰۲ | ۱۸:۵۲ ۵۶ بازديد
عقل هر عاقلی،وجدان و فطرت هر انسانی حاکم است به این که عقاب بدون بیان و مواخذه بدون حجّت و مواخذه بدون حجّت و برهان،قبیح و ظلم بر بنده است و از مولای حکیم صادر نمی شود. با این توضیح که صرف وجود واقعی بیان، کافی نیست بر این که زمانی نهی یا امری از شارع صادر شده بود،ولو در تاریخ مدفون شده به دست ما نرسیده است، بلکه بیانی حجّت را بر ما تمام می کند که به ما برسد و ما از آن با خبر شویم، و طریق وصول هم به این نیست که ما بیکار باشیم و هیچ فحص و تحقیقی نکنیم و فرشته ای آن حکم را به ما برساند، بلکه احکام در منابع خودش موجود است و بر ماست که برویم و فحص کنیم و وقتی به نحو تمام و کمال فحص کردیم و به نتیجه ای نرسیدیم و به کلّی از ظفر به دلیل، ناامید شدیم آن وقت است که هیچ تقصیری نداریم و کوتاهی نکرده ایم و کاملاً معذوریم؛اگرچه هم در واقع حرام یا واجب بوده و ما مخالفت کرده ایم؛ ولی یقین داریم که عقابی نیست چون صددرصد بدون بیان و اعلام و حجّت است و ظلم و قبیح است و از مولای حکیم صادر نمی شود. مانحن فیه هم از این قبیل است که بعد از فحص و یاس از بیان و دلیل،و مجرد شک در اصل تکلیف،جای برائت است و مواخذه ای در میان نیست.
- ۰ ۰
- ۰ نظر