بُرهان تَمانُع از براهین مهم کلامی در اثبات یگانگی خداوند است. مطابق این برهان، هرگز تدبیر دو (یا چند) خدا و به طور کلی مدبِّر، به طور منسجم و استوار بر نظامی هماهنگ اجرا نمیشود و ناگزیر باید دست کم یکی از آنان را عاجز دانست، چرا که فرض حاکمیتِ بیش از یک تدبیر بر عالم خلقت مستلزم فساد در آن است. بنابراین، فقط یک خدا مدیر و مدبّر عالم است.
این برهان، برهان تغالب نیز نامیده شده و در زمره ادلّه برگرفته از قرآن به شمار میرود.
محتوای برهان
تقریر ساده و متداول این برهان چنین است : اگر یکی از دو خالق مفروض بخواهد موجودی را بیافریند و دیگری نخواهد، سه حالت متصور است:
- مراد هر دو تحقق یابد، که مستلزم اجتماع نقیضین است.
- مراد هیچیک تحقق نیابد، که مستلزم عجز هر دو و خالق نبودن آنهاست.
- مراد یکی از آن دو تحقق یابد، که در این صورت او قادر مطلق است و فقط او را میتوان خالق و خدا دانست، و این خلاف فرض است.
..بنابراین، فرضِ دو خالق، باطل است.[۱]
مبانی قرآنی برهان تمانع
مفسران،آیات ذیل را مبین برهان تمانع دانستهاند:[۲][۳]
لَو کانَ فیهما آلهَةٌ اِلاَّ الله لَفَسَدَتا... (ترجمه:اگر در زمین و آسمان خدایانی جز الله میبود، همانا در آن دو فساد راه مییافت...)[۲۱–۲۲]
ماکانَ مَعَه مِن اِلهٍ اذاً لَذَهَبَ کلُّ اِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعضُهُم عَلی بَعض (ترجمه:هیچ خدایی با او نیست، که اگر چنین میبود، هر آفریدگاری آفریدگان خود را به یک سو میبرد و بر یکدیگر برتری میجستند)[۲۳–۹۱]
ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلهِ بَلْ أَکثَرُهُمْ لا یعْلَمُون (ترجمه:اخدا مَثَلی زده است: مردی است که چند خواجه ناسازگار در [مالکیت] او شرکت دارند [و هر یک او را به کاری می گمارند] و مردی است که تنها فرمانبر یک مرد است. آیا این دو در مَثَل یکسانند؟ سپاس خدای را. [نه،] بلکه بیشترشان نمیدانند)[۳۹–۲۹]
دیدگاهها
متکلمین
برخی از متکلمان این برهان را برهان تغالب نامیدهاند.[۴] و بعضی آن را قویترین و روشنترین دلیل متکلمین بر نفی تعدّد اله دانستهاند.[۵] سیدمرتضی علم الهدی، متکلم امامی، برهان تمانع را با تقریر متداول، آورده است.[۶] همچنین شیخ طوسی در تمهید الاصول این برهان را ذکر کرده است.[۷]
عدهای دیگر از متکلمان امامی مانند خواجه نصیرالدین طوسی در تلخیص المحصل[۸] و فاضل مقداد در اللوامع الالهیه[۹] و ابن مخدوم حسینی در مفتاح الباب[۱۰] برهان مذکور را نقد کردهاند.
محدثین
محمد باقر مجلسی در توضیح حدیثی که با اشاره به آیه ۲۲ سوره انبیاء یکدستی تدبیر و کامل بودن آفرینش را دلیل بر یگانگی خدا دانسته چنین میگوید: این حدیث یا به برهان تمانع اشاره دارد یا تلازم.[۱۱]
برهان تمانع در عرفان ابن عربی
ابن عربی، عارف و صوفی قرن ششم و هفتم قمری، با اشاره به آیه ۲۲ سوره انبیا، آن را ناظر بر تقریر مرسوم برهان تمانع دانسته و آن را بهترین دلیل بر احدیت خدا معرفی میکند.[۱۲]
او این استدلال را همان حجّت ابراهیم خلیل در برابر معتقدان به الوهیت ستارگان و ماه و خورشید میخواند.[۱۳] به علاوه، وی با انتقاد از کسانی که بر این برهان خرده گرفتهاند تأکید میکند که این استدلال استوارترین دلیل عقلی بر یگانگی خداست از آن رو که در قرآن آمده است و اگر دلیلی استوارتر از آن بر توحید وجود داشت قرآن آن را میآورد.[۱۴]
فلاسفه متقدم
برخی از فیلسوفان مانند ابن سینا تمانع را برای اثبات توحید نارسا و بیمقدار شمرده است.[۱۵]به نظر فیلسوفان متقدم، مقدمات این برهان از افکار و عقاید عمومی گرفته شده و از مبانی فلسفی تهی است. چنانکه شیخ اشراق این برهان را دلیلی خطابی و اقناعی دانسته است.[۱۶]
البته ملاصدرا این برهان را در کتاب المبدأ و المعاد و نیز الاسفار الاربعة ذکر نموده است. او در تقریر این برهان مینویسد: اگر واجب الوجود متعدد میبود آنگاه روا بود که اثر یکی همان اثر دیگری باشد، چون هر دوی آنها در وجوب وجود که یک حقیقت و عین ذات هرکدام است یکساناند.
حال که اثر یکی میتواند عینا همان اثر دیگری باشد، استناد و نسبت دادن اثر واحد، تنها به یکی از آن دو موجب ترجیح بلامرجح است که امری محال است. [یادداشت ۱]صدور آن اثر به هر دو نیز مستلزم صدور مقدور و معلول مشخص و واحد از علتهای متعدد است که این نیز امری محال است. بنابر این تعدد واجب الوجود ناممکن است.[۱۷]
فیلسوفان معاصر
برخی از اندیشمندان معاصر همه انتقادهای وارد شده بر برهان تمانع را مردود دانسته و به پاسخ آنها پرداختهاند. البته برخی نیز، پارهای از انتقادها را ردناشدنی تلقی کردهاند. عدهای نیز این انتقادها را صرفاً بر حسب مبانی کلامی معتزله و اشاعره مردود تلقی کرده و بر آنند که با تقریری نو از برهان تمانع، آن را از انتقادهای وارده مصون سازند. [۱۸]
مطهری الاهیدان و فیلسوف(۱۲۹۸-۱۳۵۸ش) در تقریر برهان تمانع میگوید: اگر دو واجب الوجود یا بیشتر وجود داشته باشد، به حکم این که «هر موجودی که امکان وجود پیدا میکند و شرایط وجودش تحقق مییابد از طرف واجب افاضه وجود به او میشود» باید به این موجود افاضه وجود بشود و اگر دو واجب یابیشتر داشته باشیم اراده هر دو یا همه آنها به صورت یکسان به وجود او تعلق میگیرد و از طرف همه واجبها باید به او افاضه وجود بشود و از طرف دیگر به حکم این که هر معلول و انتساب آن معلول به علتش یکی است، پس دو ایجاد مستلزم دو وجود است و چون معلول مورد نظر، امکان بیش از وجودِ واحد ندارد پس جز امکان انتساب به یک علت(واجب)را ندارد و انتساب معلول به یکی از واجبها، نه واجب دیگر، با اینکه هیچ امتیازی و رجحانی میان آنها نیست ترجّح بلا مرجّح است؛ و انتساب او به همه آنها مساوی است با تعدد وجود آن معلول به عدد واجب الوجودها. این نیز محال است، زیرا فرض این است که آن چیزی که امکان وجود یافته و شرایط وجودش محقق شده یکی بیش نیست.پس به فرض تعدد وجود واجب الوجود، لازم میآید که هیچ چیزی وجود پیدا نکند زیرا وجود آن موجود محال میشود. پس صحیح است که اگر واجب الوجود متعدد بود، جهان نیست و نابود بود (لو کان فیهما الهة الّا اللّه لفسدتا). [۱۹]
علامه طباطبائی نیز در نهایة الحکمة[۲۰] برهان تمانع را ناظر به توحید در ربوبیت دانسته و بر این ادعا که لازمه وجود چند مدبّر برای یک عالَم، فساد نظام عالَم است و به عبارت دیگر فرض چند پروردگار به محال میانجامد، اقامه برهان کرده است.
او در تفسیر آیه ۲۲ انبیاء[۲۱] ضمن تأکید بر این مطلب که موضوع مورداختلاف بین موحّدان و مشرکان، غالباً مسأله تدبیر و ربوبیت بوده است، به نقد نظر کسانی که دلیل تمانع را در آیه مزبور اقناعی خواندهاند، پرداخته و سبب آن را این دانسته که آنها آیه را ناظر به اثبات وحدت صانع میدانند و حال آنکه این آیه در مقام بیان امتناع کثرت تدبیر و مشتمل بر برهانی مبتنی بر مقدمات یقینی است.[۲۲]
برهان تمانع در ادبیات
برهان تمانع، در سادهترین شکل، به صورت مَثلهای گوناگون به ادبیات راه یافته است. مثلاً فردوسی در بیت «خردمند گوید که در یک سرای / چو فرمان دو گردد نماند به جای» یا نظامی در بیت «به یک تاجور تخت باشد بلند/ چو افزون شود ملک یابد گزند»[۲۳] صورت سادهای از دلیل تمانع را بیان کردهاند.
پانویس
- ↑ اشعری، اللُمَع، چاپ قاهره، ص۲۱-۲۲؛ التّمهید، ص۴۶.
- ↑ رجوع کنید به: التبیان، ج ۷، ص۲۳۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۷۰؛ رَوْض الجنان و رُوح الجنان، ج ۸، ص۱۱؛ تفسیرالکبیر، ج ۲۲، ص۱۵۰ـ۱۵۴؛ المیزان ، ج ۱۴، ص۲۶۶.
- ↑ جوادی آملی، ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، ۱۳۶۳ش، ص۱۴۵.
- ↑ بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۱۱۳۰.
- ↑ فخر رازی، المطالب العالیه،۱۴۰۷ق، ج ۲، ص۱۳۵؛ علامه حلی، کشف الفوائد، ۱۴۱۳ق، ص۱۹۴.
- ↑ علم الهدی، شرح جمل العلم و العمل، ۱۴۱۹ق، ص۷۹-۸۰.
- ↑ شیخ طوسی، تمهید الاصول، ۱۳۶۲ش، ص۹۰-۹۷.
- ↑ خواجه نصیر طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۳۲۳.
- ↑ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۴۲۲ق، ص۲۰۵.
- ↑ علامه حلی و دیگران، الباب الحادی عشر، ۱۳۷۰ش، ص ۱۴۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج ۳، ص۲۲۹.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه، دار صادر بیروت، ج ۲، ص۲۸۸ـ۲۸۹.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه، دار صادر بیروت، ج ۲، ص۲۸۹.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه، دار صادر بیروت، ج ۲، ص ۲۸۹.
- ↑ ابن سینا، التّعلیقات، ۱۴۰۴، ص۳۷.
- ↑ «برهان تمانع»، سایت دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ المبدا و المعاد، ج۱، ص۸۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج ۶، ص۱۰۲۰؛ جوادی آملی، ص۱۵۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۶، ص۱۰۲۲.
- ↑ ص ۲۸۱ـ۲۸۲.
- ↑ المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج ۱۴، ص۲۶۶ـ ۲۶۸.
- ↑ رجوع کنید به المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج ۱۵، ص۶۲ـ۶۳.
- ↑ دهخدا، ج ۱، ص۲.
یادداشت
- ↑ ترجیح بلا مرجح؛ یعنى فعل و اثرى بدون دخالت علّت و عاملى از مرحله قوه و امکان خارج شده و به وجود برسد که این یعنى تحقق معلول بدون علت که امری محال است.
- ۰ ۰
- ۰ نظر