برهان علیت

اشتراکات دانشی فرزاد تات

برهان علیت

۵۵ بازديد

برهان عِلّیّت از برهان‌های جهان‌شناختی و از قدیمی‌ترین و مشهورترین براهین اثبات خدا است. براساس این برهان، جهان معلول و نیازمند علت است و از آنجا که تسلسل در علت‌ها محال است، باید در رأس مجموعه علت‌ها، علت العلل یا علت اولی باشد که خود معلول هیچ علتی نیست. این برهان مبتنی بر اصل علیت است و تقریرهای گوناگونی از آن ارائه شده است.

آیت‌الله مکارم شیرازی، آیات ۳۵ و ۳۶ سوره طور و حدیث من عرف نفسه را دالّ بر برهان علیت دانسته است. عبدالله جوادی آملی، فیلسوف شیعی، این برهان را برهان مستقلی در کنار دیگران براهین اثبات خدا نمی‌داند. از دیدگاه جوادی آملی، این برهان بر فرض استقلال، برای اثبات واجب الوجود و صفات او نیازمند براهین دیگر است.

بر این برهان انتفاداتی مانند عدم بطلان تسلسل، انکار و نقض اصل علیت وارد شده است که طرفداران برهان علیت آنها را پاسخ داده‌اند.

جایگاه و اهمیت

برهان علیت (The Causal Argument) از جمله برهان‌های جهان‌شناختی[یادداشت ۱] در اثبات وجود خدا است.[۱] این برهان را از قدیمی‌ترین و مشهورترین براهین اثبات خدا دانسته‌اند[۲] که توسط ارسطو[۳] و پس از آن تا به امروز برای اثبات وجود خدا به کار گرفته‌ شده است.[۴]

برخی از محققان به همه براهینی که با به کار گرفتن اصل علیت در آنها، می‌توان به اثبات وجود خدا پرداخت، برهان علیت گفته‌اند.[۵] از این رو، همه براهینی که برای استحاله تسلسل اقامه شده‌اند مانند برهان اسد اخصر، برهان وسط و طرف، برهان ترتب و برهان تضایف، برای اثبات وجود خدا کارآمد هستند و جزو براهین علیت به شمار می‌روند؛‌ هرچند بیشتر فلاسفه برای اثبات وجود خدا، به این براهین استدلال نکرده‌اند.[۶]

محتوای برهان

محتوای کلی برهان را می‌توان این گونه بیان کرد:

  • جهان معلول است.
  • هر معلولی نیازمند علتی است.
  • تسلسل در علت‌ها (ادامه سلسله علت و معلول‌ها تا بى‌نهایت) محال است.
  • پس جهان نیازمند علتی است که معلول نیست. (علت العلل یا علت اولی).[۷]

گفته شده برهان علت و معلول درصدد اثبات علت فاعلی است.[۸]

اصل علیت: مبنای برهان

اصل علیت، که از مبانی و پایه‌های اساسی برهان علیت به شمار می‌رود،[۹] عبارت است از اینکه هر معلولی نیازمند علتی است و لازمه آن این است که هیچ معلولی بدون علت به وجود نمی‌آید.[۱۰] موضوع این اصل، موجود معلول است نه موجود به طور مطلق.[۱۱]

تقریرهای برهان

در فلسفه اسلامی و غربی تقریرهای گوناگونی از برهان علیت ارائه شده است[۱۲] که به یک نمونه از فلسفه اسلامی و یک نمونه از فلسفه غرب اشاره می‌شود.

تقریر علامه طباطبایی

علامه طباطبایی برهانی برای بطلان تسلسل ارائه کرده است[۱۳] که آن را برای اثبات وجود خدا به صورت زیر تقریر کرده‌اند:

  1. وجود هر معلولی نسبت به علت خود، عین وابستگی و ربط است و علت، امر مستقلی است که موجب قوام آن است.
  2. اگر علت نیز معلول دیگری باشد و آن نیز معلول علتی دیگر، هر یک از آنها نسبت به علت خود، عین ربط و وابستگی خواهند بود.
  3. چیزی که عین وابستگی است، جز با وجود مستقل پدید نمی‌آید.
  4. پس اگر سلسله علل تا بی‌نهایت ادامه یابد و به علت مستقل منتهی نشود، هیچ یک از اجزای آن مجموعه تحقق نخواهد یافت.
  5. بنابراین باید علتی مستقل در رأس این سلسله قرار داشته باشد.[۱۴]

علامه تقریر دیگری نیز دارد که از این قرار است:

  • هیچ موجودی از این سه حال خارج نیست: الف: علت است و معلول نیست؛ ب: معلول است و علت نیست؛ ج: معلول چیزی و علت چیز دیگری است.
  • سلسله علل باید به علتی که خود معلول نیست، منتهی شود.
  • علتی که معلول نباشد، خدای متعال است.[۱۵]

تقریر توماس آکوئیناس

مشهورترین تقریر برهان علیت در غرب از توماس آکوئیناس است[۱۶] که راه دوم از راه‌های پنج‌گانه او برای اثبات خدا است.[۱۷] تقریر آکوئیناس از این قرار است: هر معلولی علتی دارد. این علت نیز علتی دارد و همینطور یک سلسه علل داریم که یا باید نامتناهی باشند یا به علت اولی (علتی که خود دارای علت نیست) منتهی شود. آکوئیناس وجود سلسله نامتناهی علل را محال می‌شمارد و از این رو به علت اولی معتقد می‌شود که ما او را خدا می‌نامیم.[۱۸]

برخی نوتومیست‌های معاصر (طرفداران آکوئیناس)، تقریر جدیدی از برهان آکوئیناس ارائه کردند که براساس آن، تبیین معقول جهان مبتنی بر وجود علت نخستین است و بدون چنین وجودی، جهان نامعقول و بی‌معنا خواهد بود.[۱۹]

آیات و روایات مشیر به برهان

آیات و روایاتی از سوی برخی علما به برهان علیت تطبیق داده شده است.

آیات

از دیدگاه ناصر مکارم شیرازی، مفسر قرآن، آیات ۳۵، ۳۶ سوره طور[یادداشت ۲] بر برهان علیت دلالت دارند.[۲۰] از دیدگاه او، آیه ۳۵ ناظر به علت فاعلی انسان[۲۱] و آیه ۳۶ ناظر به علت فاعلی خلقت جهان است.[۲۲]

روایات

آیت الله مکارم شیرازی برآن است یکی از معانی و تفاسیر حدیث «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ؛ کسی که خود را شناخت، همانا خدای خود را شناخته است» برهان علیت است؛ با این توضیح که هنگامی که انسان به روح و جسم خود می‌نگرد، آنها را معلول علتی دیگر می‌یابد. آن علت هم که پدر و مادر او باشند، معلول علت دیگری هستند. این سلسله علت و معلول به جهت بطلان تسلسل نمی‌تواند تا بی‌نهایت ادامه داشته باشد. بنابراین باید به علت العلل که همان واجب الوجود است، منتهی شود.[۲۳]

این فراز از امام علی(ع)«وَ کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ؛ هر موجودی غیر از خدا معلول است»[۲۴] نیز بر برهان علیت تطبیق شده است.[۲۵]

آیا برهان علیت، برهان مستقلی است؟

از نظر عبدالله جوادی آملی، فیلسوف شیعه، با صرف نظر از اموری همچون امکان، حدوث و حرکت، برهان علیت را نمی‌توان برهان مستقل فلسفی دانست؛[۲۶] زیرا قانون علیت جدای از دیگر قوانین و براهین نیست، بلکه زیربنای همه ادله‌ای است که درباره اثبات خدا مطرح شده است. هر دلیل و استدلالی مبتنی بر اصل علیت است.[۲۷] از نظر او، تکمیل استدلال‌‌های براهین اثبات خدا مبتنی بر یکی از احکام سلبی قانون علیت، یعنی بطلان دور و تسلسل است.[۲۸] در مقابل، عده‌ای آن را برهانی مستقل از دیگر براهین اثبات خدا شمرده‌اند؛[۲۹] چون مقدمات برهان علیت با براهین دیگر همچون برهان امکان و وجوب متفاوت است. در برهان علیت از مفاهیمی همچون امکان و وجوب و مانند آن استفاده نمی‌شود. بنابراین برهان علیت، برهان مستقلی است.[۳۰]

از نظر آیت الله جوادی آملی، برهان علیت بر فرض استقلال و تمامیت، فقط وجود مبدأ نخست جهان را اثبات می‌کند و برای اثبات واجب الوجود و صفات او نیازمند براهین دیگر است.[۳۱]

انتقادات

برخی از انتقاداتی که به برهان علت و معلول وارد شده است از این قرارند:

  • عدم بطلان تسلسل: دیوید هیوم و ایمانوئل کانت در بطلان تسلسل در علل خدشه کرده‌اند.[۳۲] برخی نیز مبتنی بودن برهان علیت بر بطلان تسلسل را یکی از ضعف‌های این برهان شمرد‌ه‌اند.[۳۳]

پاسخ: برای اثبات محال بودن تسلسل براهین متعددی اقامه شده است.[۳۴] برخی همچون محمدتقی مصباح یزدی، بطلان تسلسل در علل را قریب به بداهت دانسته است که با اندک تأملی بطلان آن روشن می‌شود.[۳۵]

  • انکار اصل علیت: هیوم و کانت اصل علیت را نیز انکار کرده‌اند.[۳۶] برخی اصل علیت را مورد تردید یا اختلاف برانگیز دانسته‌اند.[۳۷] با زیر سؤال بردن اصل علیت، برهان علیت عقیم و ناکارآمد خواهد شد.[۳۸]

پاسخ: اصل علیت را از بدیهیات اولیه و بی‌نیاز از هرگونه دلیل و برهان دانسته‌اند.[۳۹] از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی، اصل علیت یک قضیه تحلیلی است که مفهوم محمول آن (نیازمندی به علت) از مفهوم موضوع‌(معلول) به دست می‌آید. بنابراین مفهوم موضوع (معلول) شامل معنای احتیاج به علت می‌شود و ازاین‌رو، از بدیهیات اولیه است و صرف تصور موضوع و محمول برای تصدیق آن کفایت می‌کند.[۴۰]

  • نقض اصل علیت: جان هاسپرز برآن است وجود علت العلل، نقض اصل علیت است؛ زیرا این گزاره که «خدا علت ندارد»، با این اصل که «هر چیزی علتی دارد»، در تناقض است.[۴۱]

پاسخ: براساس اصل علیت، هر موجودی نیازمند علت نیست تا گفته شود خدا نیز نیازمند علت است یا اعتقاد به خدا، نقض قانون علیت است. موضوع اصل علیت، موجود معلول است نه موجود به طور مطلق.[۴۲]

  • متناهی بودن علت نخستین: برخی برآنند از معلول‌های متناهی، فقط به علت متناهی می‌توان پی‌برد. از این رو علت نخستین نیز متناهی خواهد بود نه نامتناهی.[۴۳]

پاسخ: از آنجا که همه موجودات متناهی، معلول هستند، علت نخستین نمی‌تواند متناهی باشد؛ زیرا در این صورت،‌ خود نیازمند علتی دیگر بوده، تسلسل محال پیش خواهد آمد.[۴۴]

برخی، اشکالات ناشی از اصل علیت را ناشی از عدم درک صحیح آن دانسته‌اند که با دقت و ژرف‌نگری همه آنها رفع خواهند شد.[۴۵]

جستارهای وابسته

برهان امکان و وجوب

پانویس

  1.  ادواردز، خدا در فلسفه، ترجمه خرمشاهی، ۱۳۸۴ش، ص۵۷.
  2.  مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۷۵و۷۶.
  3.  نگاه کنید به: فیروزجائی، «براهین اثبات خدا نزد ارسطو»، ص۶۱و۶۱.
  4.  مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۷۵و۷۶.
  5.  حسین‌زاده، فلسفه دین، ۱۳۸۰ش، ص۳۶۶.
  6.  حسین‌زاده، فلسفه دین، ۱۳۸۰ش، ص۳۶۶و۳۶۹، ۳۷۰، ۳۷۸، ۳۹۰، ۳۹۶، ۴۲۰ و۴۲۵؛ شاکرین، براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپرز، ۱۳۸۶ش، ص۱۸۱.
  7.  مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۶۸؛ محمدرضایی، «برهان علیت از دیدگاه امام علی(ع)»، ص۸۵.
  8.  مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۸۰.
  9.  مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۷۶؛ حسین‌زاده، فلسفه دین، ۱۳۸۰ش، ص۳۶۷.
  10.  مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۴۵.
  11.  مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۴۶.
  12.  نگاه کنید به: حسین‌زاده، فلسفه دین، ۱۳۸۰ش، ص۳۷۰-۴۳۰؛‌ هیک،‌ فلسفه دین،‌ ۱۳۸۱ش، ص۵۴ و۵۵.
  13.  طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۶۴۸ و۶۴۹.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.