حدوث و قِدَم، یکی از مباحث و مسائل فلسفه و کلام اسلامی و مربوط به آغاز پیدایش جهان است. حدوث زمانی بهمعنای این است که پیدایش جهان، توسط خداوند از یک زمانی آغاز شده و قبل از آن زمان، عالمی در کار نبوده است. قِدَم زمانی نیز به این معناست که جهان از ازل، وجود داشته است و هیچ زمانی نبوده که جهان در آن زمان وجود نداشته باشد.
بحث حادث یا قدیمبودن قرآن و صفات الهی نیز مرتبط با همین بحث است.
اهمیت مسئله
مسئله حادث یا قدیمبودن عالَم، مبحث قدیمی است که از قرنها پیش تاکنون فیلسوفان و متکلمان در مورد آن اختلاف نظر داشتهاند.[۱]
این مسئله ارتباط زیادی با بسیاری از مباحث کلامی دارد، چنانکه مباحثی مانند جسم، جوهر و عرض، وجوب و امکان، حرکت و سکون، مکان و زمان و نیز پارهای از دیگر مسائل در طبیعیات، یا به عنوان مقدمهای برای این مسئلهاند یا از آن تأثیر گرفتهاند.[۲]
مباحث مرتبط با الهیات به معنای اخص و خداشناسی نیز با این مبحث آغاز میشود و تقریباً هیچیک از مباحث آن نیست که هر چند به طور ضمنی، موضعگیری در این بحث مقدمه آن نباشد. تا آنجا که بیشتر متکلمان، اعتقاد به حدوث عالم را از جمله ضروریات دین دانستهاند.[۳]
توجه و اهمیت این مسئله نزد متکلمان باعث شده که اثبات حدوث عالم، شکل مستقلی بیابد و نیز نقطه شروعی برای انتقال ذهنیت متکلمان از مباحث طبیعی به مباحث مابعدالطبیعه شود.[۴]
واژهشناسی
معنای لغوی
حدوث، از ریشه "ح د ث" و به معنای پدید آمدن و به وجود آمدن چیزی، پس از نبودنش است.بر این اساس، قدیم نیز که از ریشه "ق د م" گرفته شده برخلاف حدوث، سابقه نیستی و نبودن ندارد. و مدت زمان زیادی بر آن گذشته است.[۵]
تعبیر قدیم در آیات «کالْعُرجُونِ الْقَدیم»[۶] و «اِفْک قَدیم»[۷] نیز به همین معنا بهکار رفته است.[۸] در زبان فارسی، واژه «دیرینه شدن» معادل معنای قدیم است.[۹]
معنای اصطلاحی
اصطلاحات کلامی حدوث و قدم و نیز حادث و قدیم با معانی لغوی پیشگفته ارتباط دارد.
در اصطلاح متکلمان، برای کلمه حادث تعریفهای مختلفی بیان شده است. برخی آن را به موجودی که بعد از نبودن، به وجود آمده تعریف کردهاند و برخی دیگر، به آنچه برای وجودش ابتدایی هست یا آنچه سابقه عدم دارد یا آنچه قبل از آن موجود دیگری بوده است.[۱۰]
برخی نیز حادث را به «آنچه بعد از امر ازلی ایجاد شده و بوجود آمده است» تعریف کردهاند.[۱۱]
برای قدیم نیز چند تعریف ذکر کردهاند. برخی آن را چیزی دانستهاند که ابتدا ندارد.[۱۲] جوینی[۱۳] این تعریف را نادرست و غیردقیق دانسته است و آمدی[۱۴] نیز قدیم را چیزی معرفی کرده که تحقق و بودنش متقدم بوده و تقدم فی نفسه دارد نه اینکه به وسیله چیزی پدید آمده باشد.
مصداق قدیم
برخی متکلمان، قدیم را تنها منحصر در خداوند میدانند. از جمله بعضی معتزله معتقدند که واژه قدیم، چیزی است که ابتدایی ندارد و مصداق آن منحصر در خداوند است.[۱۵]
مباحث مرتبط
به دنبال این بحثها، مباحث ومسائل کلامی مهمی همانند حادث یا قدیم بودن قرآن و نیز قدیم بودن صفات الهی در تاریخ کلام اسلامی آغاز شد و نزاعها و اختلاف نظرهای شدیدی را ایجاد کرد.
نظرات در باب حدوث و قدم
در باب حدوث و قدم عالم، چهار قول مطرح شده است:
- بیشتر متکلمان مسلمان و یهودی و مسیحی و مجوس: ذات و صفاتِ اجسام، هر دو، حادثاند؛ [۱۶]
- پارهای از فیلسوفان، از جمله ارسطو و نیز منسوب به دهریه:ذات و صفات اجسام، هر دو، قدیماند؛ [۱۷]
- ذات اجسام قدیم است و صفات آنها حادث. این دیدگاه به نظریه پارهای از معتزله نزدیک است که به احوال پنجگانه ازلی قائل شدهاند و نیز در منابع اسلامی آن را قول بیشتر فیلسوفانِ پیش از ارسطو دانستهاند که اصل اشیا را آب یا آتش یا هوا و امثال اینها میدانستند یا قول کسانی که به هیولی و صورت یا نور و ظلمت و مانند آن به عنوان مبادی اجسام قائل بودند.
- جالینوس: توقف و عدم اظهار نظر در این مسئله.[۱۸] البته رگههایی از این نظریه را نزد ابن میمون[۱۹] نیز میتوان یافت.
اقسام حدوث و قدم
با توجه به اختلاف مبانی در این مسئله، حدوث و قدم به چهار قسم تقسیم میشود: حدوث و قدم زمانی، حدوث و قدم ذاتی (علّی)، حدوث و قدم دهری و حدوث و قدم بِالحَقّ. [۲۰]
- حدوث و قدم زمانی: حدوث زمانی آن است که یک چیز پیشینۀ عدم زمانی داشته باشد، یعنی در زمانی نبوده باشد، پس از آن وجود پیدا کرده باشد. قدم زمانی، در مقابل حدوث زمانی و به معنای آن است که یک چیز پیشینۀ عدم زمانی نداشته باشد. [۲۱]
- حدوث و قدم ذاتی: حدوث ذاتی آن است که شئ پیشینه عدم در ذات خود داشته باشد، بدین معنا که به خودی خود اقتضای وجود نداشته باشد و در نتیجه وجود آن از غیر باشد. قدم ذاتی در مقابل حدوث ذاتی و به معنای آن است که قدیم بالذات، ذاتاً و به خودی خود اقتضای وجود دارد.[۲۲]
- حدوث و قدم دهری: حدوث دهری به معنای آن است که ماهیت موجودِ معلول با قید وجود ماهوی خود در مرتبه علت معدوم است و از این روی علت آن به نوعی قبل از آن است. قدم دهری در مقابل حدوث دهری و بدین معناست که علت بدین نحو بر معلول پیشی نگرفته باشد. [۲۳] میرداماد مبتکر این حدوث است وی«عدم دهری» را عدم مقابل واقعی و نَفْسُ الأمری میداند [۲۴][یادداشت ۱]که بدون اتّصاف به هیچ گونه کمیّت و امتداد حقیقی یا وهمی و متوهّم بر هستی عالم تقدّم دارد و موجب تأخّر انفکاکی وجود ماسوی الله از وجود خالق متعال می گردد، نه عدم مقابل زمانی و نه عدم مرتبه نازل وجود که از فقدان و غیبت آن در مرتبه عالی وجود، مرتسم میشود و با ازلّیت بالغیر سازگار است.
- حدوث و قدم بالحق: حدوث بالحق آن است که وجود علت تامة قبل از وجود معلول و مقدم بر آن است. از آنجا که وجود معلول، چیزی جز تعلق کامل به علت خود ندارد و ضرورتاً امر مستقل و بینیاز و قائم بالذات مقدم بر امر غیر مستقل و نیازمند است، پس وجود معلول بدین معنا حادث است. تفاوت این قسم با اقسام پیشین در این است که در آن سه قسم، حدوث وصف ماهیت بود، ولی در این قسم، وصف وجود است. قدم بالحق آن است که موجود غنی محض و بینیاز از علت باشد.[۲۵] مصباح یزدی در حدوث و قدم بالحق نسبت میان قدیم و حادث را نسبت میان وجود رابط و وجود مستقل دانسته و حادث را معلول و شأنی از شؤون علت و از تجلیاتش برشمرده است. [۲۶]
متکلمان، حدوث زمانی عالم را پذیرفتهاند، اما حکما سه قسم دیگر را پذیرفتهاند و حدوث زمانی عالم را دارای اشکالاتی میدانند. علامه طباطبائی، دو معنا برای حدوث زمانی بیان میکند و یکی از آن معانی را برای عالم مادی میپذیرد، ولی معنای دوم را - که همان معنای مورد نظر متکلمان است - غیر قابل پذیرش میداند. معنای مورد قبول او را میتوان چنین صورتبندی کرد:
- عالم مادی دارای حرکت جوهری است؛
- از حرکت جوهری زمان پدید میآید؛
- هر لحظهای از زمان را که در نظر بگیریم نسبت به لحظه قبل از خود حادث است و از این روی دارای حدوث زمانی است؛
- مجموع عالم مادی چیزی جز مجموع همین لحظات نیست؛
- بنابراین مجموع عالم مادی نیز حدوث زمانی دارد.[۲۷]
آیت الله مصباح یزدی، به این استدلال چنین اشکال کرده است که اگر مجموع دارای ویژگیای باشد که اجزاء فاقد آن ویژگیاند نمیتوان حکم اجزاء را به مجموع سرایت داد. در اینجا، مجموع دارای یک ویژگی است که اجزاء فاقد آن ویژگی هستند و آن این که قبل از مجموع نمیتوان زمانی در نظر گرفت و حال آن که قبل از هر کدام از اجزاء میتوان زمان در نظر گرفت. بدین ترتیب این استدلال از اعتبار ساقط میشود.[۲۸]
حدوث و قدم در روایات
در احادیث امامان شیعه علیهم السلام بیاناتی درباره حدوث عالم و نفی قدیم بودن آن آمده است.
از جمله در کتاب توحید شیخ صدوق در مورد اثبات حدوث عالم[۲۹] روایتی نقل شده که فردی از امام رضا(ع) پرسید دلیل حدوث عالم چیست؟ ایشان حادث شدن خود او را دلیل بر حدوث عالم دانست.
همچنین امام صادق(ع) در پاسخ ابنابیالعوجاء درباره دلیل حدوث عالم، بیان میکند که وجود تغییر و از بین رفتن در اشیای عالم، نشان دهنده بطلان قدیم بودن است.[یادداشت ۲][۳۰]
براهین اثبات حدوث عالم
متکلمان در مقام اثبات حدوث زمانی عالم به ادله مختلفی استناد جستهاند که در چهار دسته طبقهبندی میشوند: ۱. ادله عقلی؛ ۲. ادله علمی و تجربی؛ ۳. ادله نقلی؛ ۴. ادعای اجماع.[۳۱] وقتی ازلی بودن عالم باطل شد، حدوث آن اثبات میشود.[۳۲]
آنان برای اثبات حدوث عالم، چندین دلیل ارائه کردهاند. این ادله به دو دسته اثباتی و نقضی تقسیم میشوند. ادله اثباتی، مستقیما حدوث عالم را اثبات میکند و ادله نقضی، قدیم و ازلی بودن عالم را نفی میکند.- ۰ ۰
- ۰ نظر